امیدوار

۲- بیمارستان الشفا

به نام خدای صبور...

 

تومار نوشتم و دستم به منتشر کردن نرفت.

همه وحشت کردیم...

همه حتی ابا داریم و حیا می‌کنیم از بازگو کردنش.

فقط می‌نویسیم: فاجعه‌ی بیمارستان الشفای غزه... 

و هرکس به تنهایی در خودش می‌شکنه.

 

نه اینکه نسل‌کشی‌ها تا اینجا دردناک نبوده باشه، نه! اما کاش داستان این بیمارستان هم، بمباران بود و دستانی که بتن‌ها رو کنار می‌زدن و بعد نعره‌ی حسبنا الله بلند میشد.

 

۱. بسم الله

بسم الله الرحمن الرحیم:)

 

    چه شروعی! عجب سال نویی!

الهی شکر، الحمدلله کما هو اهله.

سفر نوروزی ما یک روز زودتر از موعد مقرر شروع شد. از برنامه‌ی اول یک روز جلو افتادیم و از برنامه‌ی جایگزین چند ساعت عقب. 

پیش از اذان مغرب زیارت حریم حضرت معصومه (سلام الله علیها) قسمت‌مون شد:) و افطار بر نداشته بودیم. از صفحه‌ی اینستاگرام حرم پیگیر شدیم و دیدیم تو هایلات‌ها افطار کریمانه هست:) بازم چند جایی نزدیک حرم رو نشون کردیم برای تکمیل افطار تا بعد زیارت بریم چیزی بگیریم.

رسیدیم به پارکینگ شرقی حرم. در ماشین رو باز کردم و دلبندجان رو دادم بغل یار که پیاده شم. آقای میانسالی جلو آمد سلام و احوالپرسی کرد و دوتا کاغذ تا شده گذاشت تو دست یار، گفت درب ۱۴، مهمان‌سرای حضرت تشریف ببرید افطار:) 

"ندهد فرصت گفتار به محتاج، کریم

گوش این طائفه آواز گدا نشنیده" 

بعد یک دل سیر زیارت در خلوتی حرم و نماز و افطار عام، حالا نوبت افطار دعوتی‌های خانم بود:)

 

نیمه‌شب قبلی هم ساعات قبل از تحویل سال رو کنار شهدای شهر مقصد بودیم. 

آرامش... آرامش... آرامش.

 

حالا می‌شه یه نفس راحت کشید و از نو زندگی رو سر گرفت.

 

اسم سال ۱۴۰۳ برای من اینه:

سال جسم سلامت و قوی برای همه.

 

سال نوی شما هم مبارک🌸

"زنده می‌کرد مرا دم به دم امّـــید وصال،
ورنه دور از نظرت کشتـه‌ی هجران بودم"
دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan