به نام خدای صبور...
تومار نوشتم و دستم به منتشر کردن نرفت.
همه وحشت کردیم...
همه حتی ابا داریم و حیا میکنیم از بازگو کردنش.
فقط مینویسیم: فاجعهی بیمارستان الشفای غزه...
و هرکس به تنهایی در خودش میشکنه.
نه اینکه نسلکشیها تا اینجا دردناک نبوده باشه، نه! اما کاش داستان این بیمارستان هم، بمباران بود و دستانی که بتنها رو کنار میزدن و بعد نعرهی حسبنا الله بلند میشد.
- دوشنبه ۶ فروردين ۰۳ , ۰۳:۰۳
- |